۱۳۸۷ آذر ۲۶, سه‌شنبه

عشق


وقتی تو رفتی دلم گرفت، آخر با تو عاشق بودم و با تو می شد تا پیشواز صنوبرها رفت و پرستوها را تا دیاری دور بدرقه کرد، وقتی رفتی دلم شکست، آخر با تو می شد تا آن سوی پرچین دل ها کوچید و عشق را زیباتر دید.
وقتی که رفتی دلم گریست، آخر با تو می توانستم دلتنگی هایم را به ضریح چشمانت بسپارم و تبسم ستاره ها را در برق نگاهت ببینم.
وقتی تو بودی دلم چه آرامش غریبی داشت و اینک بی تو دلم در جستجوی کوچه ایست که به باغ بپیوندد، بگو ای مسافر من!برای دیدنت از کدامین کوچه بیایم؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر